انسان 3 راه دارد: راه اول از اندیشه میگذرد،این والاترین راه است. راه دوم از تقلید میگذرد،این آسان ترین راه است. راه سوم از تجربه میگذرد،این تلخ ترین راه است..... اگر رفتنت را از آنطرف که میآیی، شعر کنم؛ بهار میشود پاییز... اشک شوق میشود گریه جدایی... بغض هایم چشم از آسمان بر نمی دارند.. دلم دو کلام اشک می خواهد.. دو کلام حــــــــــرف حساب بارانی.. در سرم فرو نرفت هم نرفت.. همینکه من باشم و خیابانی که سربار بی کسی اش می شوم همینکه سیگاری باشد تا دست تنهایی ام را بگیرد همینکه در چشم خیس شهر طاقباز گریه می کنم و کسی به مـــــــرد بودنم مشکوک نمی شود... کافی است.. برای یک بار هم که شده به جای چشم من قرعۀ باران را به نام آسمان می زد.. من زخم و بوسه و باران و آغوشم ، زخمیِ بوسه های پر کشیده ات ، بارانیِ آغوش گمشده ات . من که عمریست داشته هایم ، همین نداشته هایم است !... به زمین بگو مرا نگیرد من از جاذبه چشمهای توست که نمیافتم... آنکه دوستت دارد ، خورشید را در لبخند تو پیدا خواهد کرد ، بهار را در بیقراری دستانت . آنکه دوستت دارد ، شروع باران را پیش از چشمهای تو بو می کشد و حرمت ِباغچه و شکوفه را بی خزان و بهانه نگه می دارد . دوستت دارد ... اگر چه هیچگاه به زبان نیاورد و جز آویختن پیرهنت ، مرتب کردن رختخوابت و آوردن یک فنجان چای گرم و مهربان هیچ کاری نکند . آنکه دوستت دارد ، آنکه دوستش داری ، گوشه گوشه آغوشش ... چار فصلِ عشق و خاطره است . که نیستی هر روز صبح شماره ات را می گیرم زنی می گوید: دستگاه مشترک… حرفش را قطع میکنم! صدایت چرا انقدر عوض شده عزیزم؟ خوبی؟ سرما که نخورده ای؟ می دانی دلم چقدر برایت تنگ شده است؟ چند ثانیه ای سکوت می کنم من هم خوبم مزاحمت نمی شوم اصلا به روی خودم هم نمی آورم که نیستی… عشق چه از در بیاید، چه از در برود فرقی نمیکند خانه را حتما بوی حادثه پُر خواهد کرد! مثل مگس زیر دمپایی له شده ام انگار کاش به جای دمپایی پر پرواز میدادند.. میخواهم سرم را بشویم آزارم میدهد شیره ای که بر سرم مالیدی.. عجیب به هم ریخته ام اتاقم را که به خاطر می آوری؟! هزار سال پیرتر شده ام نمی دانم بوسه تو مرا هزار ساله کرد یا زمین هزار بار بیشتر به دور خورشید گشته است!؟ برای من که به تو نرسیدم همیشه حسرتی است انگار زندگی قطاری بود که رفت و من به آن دیر رسیدم انگار قطاری تو را با خود برد و من اگر زودتر می رسیدم، نمی برد.. آه با این حسرت ها کجا را می خواهم بگیرم؟ لحظه رفتنیست و خاطره ماندنی... تمام ادبیات عشق را به نگاهی میفروختم اگر خاطره رفتنی میشد و لحظه ماندنی...ا به خاطر دوست داشتنت خجالت نکش هرشب چشمهایم بهانه تورا میگیرد! از طرز نگاه کردنش معلوم است تا تو را نبیند به خواب نمیرود به ناچار به او قول فردا میدهم تا مثل کودکی معصومانه به خواب رود خواب که رفت! خودم باز تا صبح به شوق دیدار تو تا صبح بیدار می مانم!! حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد! نشستم... کجا بودی وقتی برات شکستم یخ زده بود شاخه گل تو دستم کجا بودی وقتی غریبی و درد داشت من تنها را دیونه میکرد کجا بودی وقتی تو را میخواستم که دستات آروم بشینه تو دستام کجا بودی وقتی که گریه کردم از تو به آسمون گلایه کردم کجا بودی وقتی کنار عکسات شبا نشستم به هوای چشمات کجا بودی تو لحظه نیازم وقتی میخواستم دنیامو بسازم کجا بودی ببینی من می سوزم عین چشات سیاهه رنگ وروزم کجا بودی تشنه چشمات بودم نبودی من عاشق دنیات بودم کجا بودی وقتی دیونت بودم وقتی که بی قرار شونت بودم کجا بودی وقتی چشام به در بود ترانه هام شکایت سفر بود نبودی پیش من بی ستاره ترک میخورد دلم به یک اشاره کجا بودی وقتی که پرپر شدم سوختم و از غمت خاکستر شدم کجا بودی ببینی خستگیمو آب شدن شمعای زندگیمو یـه چیـزی که هیـچ وقـت فکـرشُ نمـیکـردم خـــــیــــلی زود!!! واسه دل z...... من آن رودم که تنها آب دارم نگاهی خسته و بی تاب دارم
من عشق نور دارم در دل اما فقط تصويري از مهتاب دارم.... حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود اما قایق نداشت دلباخته سفر بود ولی هم سفر نداشت آهــــای بــــا تــــوام!
شب همه بی تو کار من نظر به ماه کردنست روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست متن خبر که یک قلم بیتو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست نو گل نازنین من تا تو نگاه میکنی لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
کاش میشد هیچکس تنها نبود ******************************************************** ********************************************************
زندگی، قطعه سرودی زیباست که چکاوک خواند که به وجدت آرد به سرشاخه امید و رجا. زندگی، راز فـروزندگی خورشید است. زندگی، اوج درخشندگــــــی مهتــاب است. زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است. زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است. زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است.
زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است. به، که چقدر شیـــرین است. زندگی،خاطره یک شب خوش،زیر نورمهتاب،روی یک نیمکت چوبی سبز،ثبت درسینه است. زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه. زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است. زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق. زندگی، گاه شده است که برد بیراهم. زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد....
مرد ها هم قلب دارند....
در یک روز خزان پاییزی پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم: چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم ومنتظرش می مانم. بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد. و گفت: دوستـــــش بدار ولی منتظــــــــرش نمـــــــــان.
آیا شود که من نیز دوست تو باشم و به عشق و محبت تو پاک گردم ؟ شود که شوق دیدارت بال پروازم را بگشاید و به خوب و بد راه دگر نیندیشم ؟ افغانیه میره خونه زنه دزدی، زنه میگه بیا این پول و طلا ها مال تو با من کاری نداشته باش! ، افغانیه میگه: خودتو به اون راه نزن! بگو کیسه نون خشکا رو کجا گذاشتی؟ هر روز صبح که از خواب پا میشی 2 تا کار انجام بده به قزوینیه می گن: شیرین ترین خاطره زندگیت چیه؟ می گه: یه عروسی رفتیم مردا و پسرها قاطی بودند. می دونی قزوینی ها شب های پنج شنبه برای مرده هاشون چی خیرات می کنن؟....... چی توز حلقه ای غضنفر در و پنجره ساز بوده، میره خواستگاری ازش می پرسن: آقا داماد چی کارن؟ کلاس میزاره میگه ویندوز نصب می کنم. دوستان این نکته هرگز فراموشتان نشه! اگه از کنار یک گنجشک رد شدی و نپرید فکر نکن که دوست داره... بدون که آدم حسابت نکرده برای اینکه یک وبلاگ توپ داشته باشیم باید کارهایی را قدم به قدم انجام دهیم ۱- ابتدا به یک دوست یا کافی نت مراجعه کرده و از او عاجزانه تقاضا مینماییم یک بلاگ برای ما بسازد که سرتا پاش از کد های جاوا تشکیل شده باشد. ۲- به وبلاگ های دیگران رفته و مطالب آنها را میدزدیم ۳- به وبلاگ های دیگر تهمت میزنیم که مطالب ما را میدزدند توجه: در مورد بالا استفاده از الفاظ رکیک بسیار مهم است و نقش عمده ای را ایفا میکند ۴- برای اینکه کانتر بلاگمان شماره بیندازد روزی دویست مرتبه در بلاگ خود رفته و سیصد مرتبه رفرش میکنیم ۵- به طور متوسط در روز برای خودمان با اسم های مختلف بیست و چهار مرتبه نظر میگذاریم دقت کنید که در وبلاگ نویسی بی ارزش ترین چیزها اخبار و مطالب علمی است و هر چه مطالب مسخره تر باشد بیننده بیشتری را جذب میکند
نکته : عبارت ۱۸+ بسیار در جلب بیننده تاثیر میگذارد. -1 هر وقت از شما چيزي خواستند توجه نكنيد بعد بگوييد : چي؟ 2- شب چراغ را روشن بگذارييد و بگوييد درس دارم. 3- غذا را با دهان باز بجويد. 4- پول توجيبي آنها ر از پدر و مادرتان بگيرييد و بگوييد به آنها ميدهم بعد ندهيد. 5- سر غذا از استفراغ دوستتان سر كلاس بگوييد. 6- ليوان پر از آب آنها را برداريد. 7- كتابهاي آنها را به دوستانتان بدهيد. 8- كتابهاي آنها را خط خطي كنيد. 9- هرگز از كار بدي كه انجام داه ايد عذر خواهي نكنيد. بقیش ادامه مطلب.... اگر داوطلبی در کنکورپذیرفته نشد، هیچ تقصیری متوجه اونشد؟
اگر داوطلبی در کنکور پذیرفته نشد ، هیچ تقصیری متوجه اونشد چرا که سال فقط 365 دارد حالیکه در سال، 52 جمعه داریم و می دانید و می دانید جمعه ها برای استراحت است . به این ترتیب 313 روز میماند . حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است و چون هوا گرم است مطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است . بنابرین 263 روز دیگر، باقی می ماند. در هر روز 8 ساعت خاب برای بدن لازم است که جمعا 122 روز می شود . بنابرین 141 روز بتقی می ماند . بقیش ادامه مطلب....
کاش خدا..
اصلا به روی خودم هم نمی آورم
***
دستت را بردار
پر از تکه های کاغذ
فیلترهای سیگار
و تختِ دو نفره ای
که همیشه
یک نفر روی آن می خوابد
تو همیشه نق می زدی
حالا اما
نیستی که بگویی
جمع کن خودت را!
همیشه حسرتی با من است
اونی باید خجالت بکشه
که می دونه دوسش داری اما…
دوست داشتن “بلد” نیست !!!
حمـاقـت یـعنـی مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی!
خـبری از دل تنـگـی ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
خسته شدم...
دیگر قایق نمیسازم...
پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد، باشد...
وقتی از تو خبری نیست...
قایق میخواهم چه کار...
مرا همین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است ...! بی خبر از حال خود خفتن چه سود؟
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید،
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان،
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
گر نکردی یاد من تا زنده ام،
سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟
کـه به ایـن زودی بهـش بـرسـم
این بود که تـو این سـن بشینـمُ گـاهـی ناخودآگـاه
نفسهـای عمیـق از تـه دل بکشـم...
واسـه کشیـدنـشون حـالا زود بود ...دیدگانــــــت را
نبند …
نگاهــــــت را
ندزد …
تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم …
از گوشه چشمهایت تلاوتــــــ می شود…
.حکایت من کسی است که زجر کشید اما ضجه نزد زخم داشت و ننالید حکایت من حکایت کسی است که پر
از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه صداها را بشنود
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقــــت بود
بشنو این التماس رو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــ
آرامتــــر بــــرو ...
چشم هایم را می بندم،
زمان را متوقف می کنم،
مسافت ها را از بین می برم،
و تو را تا ابـــــــد در آغوش می گیرم،
دلم برای آغوش گرفتنت تنـــــــــــــــــــگ است...دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگهای پر ادعادلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد
و بعد پشیمان نشد !
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …
یک شمع می تواند بدون آنکه خاموش شود
هزاران شمع دیگررا روشن کند
مثل مهربانی که هیچ وقت با
تقسیم شدن کم نمی شود
زیباست که ببینی کسی میخندد
وزیباتر اینکه بدانی خودت
باعث خنده اش شده ای.کجای جاده جا موندی ..
دلم بد جوری آشوبه
نمیدونی چه دلتنگم ..
نمیدونی چه بی تابم
به رویا دل خوشم هر شب...
به امید تو میخوابم
نخواه باور کنم نیستی ..
نمیشه باورش سختهوقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد،
هیچ فاصله ای دور نیست،
هیچ زمانی زیاد نیست
و هیچ عشق دیگری
نمی تواند آن دو را از هم دور کند.
محـــــــکم ترین برهـــــان عــــــشق، اعتـــــــــماد است…
من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد
و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت
تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم ماند . .
مرد خوب…
باید لااقل یک قصه آرام بلد باشد…
برای وقتهایی که عشقش بیقراره و نمیخواد از بی قراریهاش حرف بزنه…
برای وقتهای که عشقش لج کنه…
بهانه میگیره
بغض میکنه…
قهر میکنه…
برای وقتهایی که عشقش بچه میشه…
فقط صدایش..یواش تر از صدای قلب یک زن است....
مرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند....
شاید ندیده باشی..
اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند..
هر وقت زن بودنت را می بیند...
سینه را جلو میدهد..
صدایش راکلفت تر میکند...
تا مبدا...لرزش دست هایش را ببینی...
مرد که باشی...
دوست داری....از نگاه یک زن مرد باشی...... ...
نه بخاطر زورِ بازوها!
مثل تو دلتنگ میشود..
ولی،گریه نمیکند...
بچه میشود....
بهانه میگیرد...
تو این ها را خوب میدانی....
تمام آرزویش این است که سر روی پاهایت بگذارد...
تا موهایش را نوازش کنی..
عاشق بویِ موهای توست
و بیشتر از تــــو به آغوش نیاز دارد.....
چون وقت تنهایی...
خاطره ی تــــو او را امیدوار میکند..
1- از خدا تشکر کن چون زندگی می کنی
2- برو حموم چون بقیه هم میخوان راحت زندگی کنن
ادامه مطلب
ادامه مطلب